۲۲ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۲۶
ای کاش کودک بودم
ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم...
۹۲/۰۶/۲۲
ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم...
الانش هم میشه...
اما به جای بوسه..نوازش دستای مهربون خداست..
دلبسته به سکه های قلک بودیم
دنبال بهانه های کوچک بودیم
رویای بزرگ شدن خوب نبود
ای کاش تمام عمر کوچک بودیم
خاطرات گذشته رو برای خودمون مرور میکنیم اما درس نمیگیربم............!!!!!!
روحمون که بزرگ باشه مثله کودکها پاک میشیم...اصلا شاید دیگه نیازی هم به بوسه ای کوچیک برای فراموش کردن نیاز نداشته باشیم...
غمها غصه ها دردِ همه چی.. همشون هستن ولی جاشون توی دلمون نیست... همون بیرون باشن بهتره...
دل جای چیزهای ارزشمندتریه...
47 روز تا اوج غمهای مقدس...............................................